ویژه نامه شهادت امام سجاد علیه السلام
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، مشهور به امام سجاد و زین العابدین (۳۸- ۹۵ق)، چهارمین امام شیعیان. مدت امامت وی ۳۴ سال بود. امام سجاد(ع) در واقعه کربلا حضور داشت؛ ولی به علت بیماری، در جنگ شرکت نکرد. لشکر عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین(ع) او را همراه اسیران کربلا به کوفه و شام بردند. خطبه امام سجاد در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت شد.
واقعه حره، نهضت توابین و قیام مختار در زمان امام سجاد(ع) روی داد. مجموعه ادعیه و مناجات امام سجاد(ع) در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است. رسالة الحقوق، شامل ۵۰ حقّ از حقوق خدا و بندگان، مردم و حاکمان، والدین و فرزندان، همسایگان و ... از سخنان اوست.
بنابر روایات شیعه، امام سجاد(ع) به دستور ولید بن عبد الملک با سمّ به شهادت رسید. مدفن وی در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) است.
امام سجاد(ع) دارای فضائل بسیاری بود. برای نمونه از عبادت و کمک به فقرای او موارد متعددی گزارش شده است. امام نزد اهل سنت نیز جایگاه والایی داشته و آنها علم و عبادت و ورع او را ستودهاند.
زندگینامه:
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، مشهور به امام سجاد(ع) و امام زینالعابدین(ع)، چهارمین امام شیعیان و فرزند امام حسین(ع) است و بنا بر قول مشهور، در سال ۳۸ق متولد شده است.[۱] اما بنابر اقوال دیگر، سال تولد امام چهارم، حدود ۳۶ یا ۳۷ق[۲] یا سال ۴۸ق دانسته شده است.[۳] وی بخشی از حیات امام علی(ع) و نیز دوران امامت امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) را درک کرده است.[۴] در روز تولد امام سجاد(ع) اختلاف وجود دارد. برخی تولد او را در روز پنجشنبه پانزدهم جمادی الثانی ذکر کردهاند.[۵] اربلی روز تولد را پنجم شعبان دانسته است.[۶] نهم شعبان نیز گفته شده است.[۷]
نام و نسب مادر علی بن الحسین، از مسائل اختلافی است؛ شیخ مفید نام مادر وی را شهربانو یا شاهزنان، دختر یزدگرد، پسر شهریار بن کِسری[۸] و شیخ صدوق، او را دختر یزدگرد، پسر شهریار پادشاه ایران میداند که هنگام وضع حمل او از دنیا رفته است.[۹] برخی مادر امام را ام ولد دانستهاند که نامش غزاله است.[۱۰]
کنیهها و القاب:
کنیه امام سجاد(ع)، ابوالحسن، ابوالحسین، ابومحمّد،ابولقاسم و ابوعبدالله گزارش شده[۱۱] و القاب وی، زین العابدین، سیدالساجدین، سجاد، ذو الثفنات، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علیاکبر است.[۱۲] امام سجاد(ع) در زمان خویش به نامهای «علیّالخیر»، «علیّالاصغر» و «علیّالعابد» شهرت داشته است.[۱۳]
همسران و فرزندان:
در منابع تاریخی تعداد فرزندان امام سجاد(ع) پانزده نفر ذکر شده که یازده نفر آنها پسر و چهار نفر دختر بودهاند.[۱۴] نام فرزندان و همسران امام طبق نوشته شیخ مفید و طبرسی چنین است:[۱۵]
شهادت:
تاریخ دقیق شهادت امام سجاد(ع) روشن نیست؛ برخی آن را سال ۹۵ق[۱۶] و برخی دیگر ۹۴ق[۱۷] دانستهاند. درباره روز درگذشت امام سجاد(ع) هم اختلافاتی وجود دارد؛ از جمله شنبه[۱۸] ۱۲ محرم،[۱۹] و ۲۵ محرم.[۲۰] گزارشهای دیگری نیز از جمله ۱۸،[۲۱] ۱۹، و ۲۲ محرم در منابع دیده میشود.[۲۲]
شهادت امام سجاد(ع)، به دستور ولید بن عبد الملک و با سمّ گزارش شده است.[۲۳] مزار او در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی(ع)،[۲۴] امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) است. سن امام هنگام شهادت ۵۷ سال گفته شده است.[۲۵]
امامت:
امامت امام سجاد(ع) با شهادت امام حسین(ع) در عاشورای سال ۶۱ قمری آغاز شد و تا زمان شهادتش، یعنی سال ۹۴ قمری یا سال ۹۵ قمری ادامه داشت. مدت امامت او را ۳۴ سال گفتهاند.[۲۶]
بنابر روایاتی صریح در منابع شیعی، امام سجاد(ع) جانشین و وصی حسین بن علی(ع) است.[۲۷] در احادیث نقل شده از پیامبر(ص) درباره اسامی امامان شیعه هم نام امام سجاد(ع) در میان امامان آمده است.[۲۸] متکلمان شیعه مانند شیخ مفید، برتری علمی و عملی وی بر دیگران پس از پدرش را نخستین دلیل بر امامت وی دانستهاند.[۲۹]
حاکمان دوره امامت امام سجاد(ع)، عبارتند از: یزید بن معاویه (۶۱- ۶۴ق)، معاویة بن یزید (چند ماه از سال ۶۴ق)، مروان بن حکم (نه ماه از سال ۶۵ق)، عبدالملک بن مروان (۶۵- ۸۶ق) و ولید بن عبد الملک (۸۶- ۹۶ق).[۳۰]
واقعه کربلا و اسارت:
مورخان معتقدند امام سجاد(ع) در زمان واقعه کربلا و در روزی که امام حسین(ع) و یارانش به شهادت رسیدند، ۲۳ سال داشت.[۳۱] امام در آن روز امام به شدت بیمار بود به گونهای که در مواردی که میخواستند او را به قتل برسانند،[۳۲] حمید بن مسلم با گفتن این جمله که او کودک است و (او را همین بیماری که دارد کفایت میکند.) مانع کشتنن امام توسط سپاهیان شمر پس از شهادت امام حسین(ع) شد. براساس گزارش حمیدبن مسلم او پیوسته در خیمه از امام سجاد(ع) مراقبت کرده تا مانع کشتن او شده است.فلم أزل بهم حتّى دفعتُهم عنه[۳۳]
کوفه:
پس از واقعه کربلا، امام سجاد و اهل بیت امام حسین(ع) را به اسیری گرفتند و روانه کوفه و شام کردند. هنگام بردن اسیران از کربلا به کوفه، بر گردن امام سجاد(ع) غل و جامعه [جامعه، طوق مانندی است که دستها و گردن را با آن به هم میبندند] نهادند و چون بیمار بود و نمیتوانست خود را بر پشت شتر نگاهدارد هر دو پای او را بر شکم شتر بستند.[۳۴]
بنابر برخی گزارشها، امام سجاد(ع) در کوفه خطبهای ایراد کرده است؛ ولی توجه به شرایط کوفه و سختگیری و بیرحمی مأموران حکومت و بیم کوفیان از آنان، پذیرفتن چنین گزارشی را دشوار میسازد. سخنان امام سجاد(ع) در خطبه کوفه، به خطبه او در مسجد اموی دمشق بسیار شبیه است. ازاینرو احتمال میرود که با گذشت زمان راویان حادثهها را با هم آمیخته باشند.[۳۵]
ابن زیاد، امام سجاد(ع) و سایر اسیران کربلا را در زندان نگهداشت و نامهای به شام نوشت و از یزید کسب تکلیف کرد. یزید پاسخ داد، اسیران و سرهای شهیدان کربلا را به شام بفرستد. ابن زیاد، امام سجاد(ع) را غل بر گردن نهاد و با اسیران همراه مُحَفّر بن ثَعلبه روانه دمشق کرد.[۳۶]
شام:
امام سجاد(ع) در مسجد شام خطبهای خواند و خود و پدر و جد خویش را به مردم شناساند و به شامیان گفت که آنچه یزید و کارگزاران او بر زبانها انداختهاند، درست نیست. پدر او خارجی نیست و نمیخواسته است جمعیت مسلمانان را بر هم بزند و در بلاد اسلام فتنه برانگیزد. او برای حق و به دعوت مسلمانان به پاخاست تا دین را از بدعتهایی که در آن پدید آمده، بزداید و به سادگی و پاکی عصر جدّ خود برساند.[۳۷]
بازگشت به مدینه:
به نوشته شیخ مفید، خاندان امام حسین (ع)، به دستور یزید، از شام به سوی مدینه حرکت کردند.[۳۸] امام سجاد(ع) هنگام ورود به مدینه به بشیر دستور داد که به مدینه برود و با سرودن اشعاری مردم را با خبر سازد. بشیر مىگويد: بر اسبم سوار و با شتاب وارد مدينه شدم. هنگامى كه به مسجد النبى(ص) رسيدم صدايم را به گريه بلند كردم و آنگاه چنين سرودم
يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ بِها قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعي مِدْرارُ
اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناةِ يُدارُ
(اى مردم مدینه، دیگر مدینه جاى ماندن شما نیست، زیرا حسین كشته شد که اشک من این گونه سرازیر است. پیکر او در کربلا به خاک و خون غلطیده و سر مقدسش بالاى نیزه، شهر به شهر گردانده شد).
امام سجاد(ع) هم در کنار دروازه شهر مدینه برای مرم خطبه خواند:
«حمد و سپاس مخصوص خدایى است که پروردگار جهانیان، بخشنده و مهربان، مالک روز جزا و آفریننده همه مخلوقات است. همان خدایى که (از سویى شناخت حقیقت او) آن قدر از ما دور است که گویا در آسمان هاى رفیع جاى گرفته و (از سوى دیگر با علم و احاطهاش) آن قدر به ما نزدیک است که گواه و شنواى سخنان درِ گوشى ما است. او را بر حوادث بزرگ، آسیبهاى روزگار، فجایع دردناک، رنجهاى سوزان، بلاهاى سنگین و مصیبتهاى بزرگ، خشونت بار، متراکم، شکننده و ویرانگر ستایش مىکنم.
اى مردم! خداوندى ـ که ستایش مخصوص اوست ـ ما را به مصیبتهاى بزرگ و خسارتى جبران ناپذیر در اسلام آزموده است. (آرى) اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و خاندانش به شهادت رسیدند و زنان و کودکانش به اسارت در آمدند و سر مطهر آن حضرت را بالاى نیزهها در شهرها به گردش در آوردند و این مصیبتى است که مانند ندارد!
اى مردم! بعد از شهادت او، کدام یک از مردانتان مى تواند شادى کند؟ یا کدام قلبى مىتواند براى او محزون نباشد؟ یا کدام چشمى مىتواند گریه نکند و اشک نریزد؟ به یقین آسمانهاى هفت گانه با بناهاى محکمش، دریاها با امواجش، آسمانها با ارکانش، زمین با همه نواحى و جوانبش، درختان با شاخسارهایش، ماهیان و دریاهاى عمیق، و فرشتگان مقرّب الهى و همه آسمانیان، بر شهادت او گریستند.
اى مردم! کدام قلب است که در شهادت او لرزان نشود؟ یا کدام جگرى را مىتوان یافت که براى او نسوزد؟ یا کدام گوشى است که این حادثه بزرگ و جبران ناپذیر را بشنود و آسیب نبیند؟
اى مردم! ما طرد شده، آواره، رانده و دور از شهرها شدیم; گویا ما فرزندان اقوام غیر مسلمانیم ، بدون آنکه جرمى کرده و یا کار ناپسندى مرتکب شده و یا ضربه اى به اسلام زده باشیم. هرگز این ماجراهاى دردناک را درباره گذشتگانمان نشنیدیم «این تنها یک امر تازه و جدید است».
به خدا سوگند! اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) به این گروه سفارش مى کرد که با ما بجنگند، آن گونه که درباره ما به آنها سفارش (به محبت) کرد، هرگز بیش از این نمى توانستند جنایت کنند; إنّالله وَإنّا إلَیه راجِعُون ، از این مصیبتى که بسیار بزرگ، غم انگیز، دردناک، انباشته، ناهنجار، ناگوار و سنگین است.
در برابر مصائبى که به ما رسیده از خدا پاداش مى طلبیم. به یقین خداوند شکست ناپذیرو صاحب انتقام است. [۳۹] امام سجاد(ع) که ۳۴ سال پس از واقعه کربلا زنده بود،[۴۰] همواره تلاش میکرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. امام هر گاه آب مینوشید به یاد پدر بود و بر مصایب امام حسین(ع) گریه میکرد و اشک میریخت.[۴۱]
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «امام زین العابدین هنگامی که موقع افطار خدمتکار برایشان آب و غذا میبرد، میفرمود: فرزند رسول خدا(ص) گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا تشنه، کشته شد! و پیوسته این سخن را تکرار میکرد و گریه میکرد به گونهای که اشکهای آن حضرت با آب و غذایش مخلوط میشد. پیوسته این گونه بود تا رحلت کرد.»[۴۲]
قیامهای دوران امام سجاد(ع):
در دوران امام سجاد(ع) و پس از واقعه کربلا جنبشهای مختلفی صورت گرفت که مهمترین آنها عبارتند از:
واقعه حره:
بعد از واقعه کربلا در سال ۶۳ قمری، مردم مدینه علیه امویان قیام کردند که این قیام حوادثی در پی داشت و به واقعه حَرّه شهرت یافت. مردم شهر با عبدالله بن حنظله -که پدرش حنظله به غسیل الملائکه معروف بود- بیعت کردند و بنی امیه را که شمار آنان به ۱۰۰۰ تن میرسید، نخست در خانه مروان بن حکم به محاصره افکندند، سپس از شهر بیرون راندند.[۴۳] امام سجاد(ع) از آغاز شورش خود را کنارکشید و با مردم همراه نگشت.[۴۴]
برخی پژوهشگران ویژگیهای منفی این قیام را دلیل کنارهگیری امام از آن دانستهاند؛ برای نمونه انگیزه اهل مدینه را نزاع با شامیان و تلاش برای بازگرداندن موقعیت برتر مدینه میدانند که خود انحرافی از مسیر ارزشهای دینی است. [۴۵] همچنین برخی این قیام را به طرفداری از زبیریان ارزیابی میکنند و یکی از دلایل کنارهگیری امام را غیر شیعی بودن این قیام میدانند. [۴۶] برخی دیگر موضع امام را از زاویه تلاش او برای حفظ موجودیت شیعه در شرایط خطر قطعی تبیین میکنند. این گروه بر آنند که در زمانی که شیعه به شدت تضعیف شده و کم تعداد بودند، همراهی امام با قیامی که شکستش پیشبینی میشد، نتیجهای جز نابودی شیعیان و امام آنان نداشت. [۴۷]
در شورش اهل مدینه بر امویان در واقعه حره، مروان بن حکم (از دشمنان اهل بیت(ع)) از امام درخواست کرد که به خانواده او پناه دهد. امام پذیرفت و خانواده مروان را همراه با زن و فرزند خود به ینبع (چشمهساری نزدیک مدینه از جانب راست کوه رَضْویٰ) فرستاد.[۴۸]
امام در این حادثه، ۴۰۰ خانواده را تحت کفالت خود گرفت و تا وقتی که لشکر مسلم بن عقبه (فرمانده لشکر یزید در واقعه حَرّه) در مدینه بود هزینه آنان را میپرداخت.[۴۹]
قیام توابین:
نهضت توابین یکی دیگر از نهضتهای پس از واقعه کربلا بود که رهبری آن را سلیمان بن صرد خزاعی، به همراهی تنی چند از دیگر سرشناسان شیعه در کوفه بر عهده داشتند.[۵۰] توابین در مجموع بر آن بودند تا در صورت پیروزی، امامت جامعه را به اهل بیت(ع) بسپارند و در آن زمان از نسل فاطمه(س)، کسی جز علی بن حسین(ع) برای این کار وجود نداشت؛ اما رابطه سیاسی خاصی بین امام سجاد(ع) و توابین وجود نداشته است.[۵۱]
قیام مختار:
قیام مختار سومین جنبش پس از واقعه کربلا است و درباره ارتباط امام سجاد(ع) با این جنبش ابهاماتی وجود دارد. گفته شده که مختار پس از آنکه موفق شد در کوفه، شیعیانی را به سوی خود جذب کند، از امام سجاد(ع) استمداد جست، اما امام روی خوش نشان نداد.[۵۲]
فضائل و مناقب:
عبادت:
مالک بن انس میگوید: علی بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز میخواند تا اینکه از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین العابدین» میگویند.[۵۳]
ابن عبد ربّه نیز مینویسد: هنگامی که علی بن حسین آماده نماز میشد، لرزه عجیبی وجودش را فرا میگرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «وای بر شما! آیا میدانید که من در برابر چه کسی میخواهم بایستم و در برابر چه کسی میخواهم مناجات کنم؟!»[۵۴]
همچنین از مالک بن انس نقل شده است هنگامی که علی بن حسین احرام بست، لبیک اللّهمّ لبیک را قرائت کرد و در همان لحظه، بیهوش شده و از مرکب خود به زمین افتاد.[۵۵]
کمک به فقرا:
امام سجاد(ع) بسیار به فقرا و مستمندان کمک میکرد و به آنها شبانه و مخفیانه غذا میداد. در این باره موارد مختلفی گزارش شده است.[۵۶] از ابو حمزه ثمالی نقل شده است علی بن حسین(ع) شبانه مقداری غذا بر دوش خود میگذاشت و در تاریکی شب به صورت مخفیانه به فقرا میرساند و میفرمود: «صدقهای که در تاریکی شب داده شود، غضب خداوند را خاموش میکند.»[۵۷] برداشتن کیسههای غذا بر پشت او اثر نهاده بود و چون به جوار پروردگار رفت به هنگام غسل، آن نشانهها را بر پشت او دیدند.[۵۸]
گفته شده هنگامی که مستمندی نزد او میآمد، برمیخواست و حاجت او را روا میکرد و میگفت: صدقه پیش از آنکه به دست خواهنده برسد، به دست خدا میرسد.[۵۹] نقل شده امام سالی، قصد حج کرد. خواهرش سکینه توشهای به ارزش هزار درهم برای وی آماده ساخت. چون به حَرّه رسید، آن توشه را نزد او بردند. امام همه آن را میان مستمندان تقسیم کرد.[۶۰]
محمد بن اسحاق میگوید: مردمی در مدینه زندگی میکردند و نمیدانستند معاش آنها از کجا تأمین میشود؛ با درگذشت علی بن حسین غذای شبانه آنان قطع شد.[۶۱] همچنین آمده است که مردم او را بخیل میدانستند و چون به جوار حق رفت دانستند که هزینه صد خانوار را عهدهدار بوده است.[۶۲]
امام سجاد(ع) دو بار مال خود را با مستمندان قسمت کرد و گفت: خداوند بنده مؤمن گناهکار توبهکننده را دوست دارد.[۶۳]
رفتار با بردگان:
از تلاشهای امام، که هم جنبه دینی داشت و هم جنبه سیاسی، توجه به بردگان بود؛ قشری که بهخصوص از زمان خلیفه دوم(عمر بن خطاب) به بعد و مخصوصا در عصر امویان، مورد شدیدترین فشارهای اجتماعی بودند و از محرومترین طبقات جامعه اسلامی در قرون اولیه بهشمار میرفتند.[۶۴]
امام سجاد(ع)، مانند امیرالمؤمنین (ع) که با برخورد اسلامی خویش بخشی از موالی عراق را به سمت خویش جذب کرد، کوشید تا حیثیت اجتماعی این قشر را بالا برد.[۶۵]
نقل شده است امام سجاد(ع) در حالی که نیازی به بردگان نداشت، آنها را جهت آزاد کردن میخرید. بردگان که چنین نیتی از امام میدیدند، خود را در معرض او مینهادند تا امام آنها را بخرد. امام سجاد(ع) در هر زمان و موقعیتی به آزادی آنها میپرداخت، به طوری که در شهر مدینه عده زیادی، همچون یک لشکر از موالی آزاد شده، از زن و مرد، به چشم میخورد که همگی از موالی امام بودند.[۶۶]
آثار:
به گفته شیخ مفید، علمای اهل سنت علوم بسیاری را از امام سجاد(ع) نقل کردهاند و پندها، دعاها، احادیثی در فضل قرآن، حلال و حرام، جنگها و روزها (تاریخ) از وی بجا مانده است که نزد علما مشهور است.[۶۷] گفتنی است از امام سجاد حدود سیصد حدیث در کتب اربعه شیعه آمده است.[۶۸]
مجمع جهانی اهل بیت کتابی با عنوان «کتاب شناسی امام سجاد، صحیفه سجادیه و رساله حقوق» را به چاپ رسانده که کتب مرتبط با امام سجاد(ع) را معرفی نموده است.
صحیفه سجادیه:
صحیفه سجادیه، مجموعه دعاهای امام سجاد(ع) و آینهای است که تصویر اجتماع آن روز -به ویژه مدینه- را در آن میتوان دید: بیزاری از کردار و گفتار زشت مردم آن روز و پناه بردن به خدا از آنچه میبیند و میشنود، و روشن نمودن راه درست در پرتو تربیت دین و قرآن و پاکیزه ساختن جان ها از آلایش؛ گویی امام میخواهد تا آنجا که ممکن است، به زبان دعا مردم را از شیطان ببرد و به خدا پیوند دهد.[۶۹] ترجمههای متعددی از صحیفه سجادیه به زبان فارسی، انگلیسی، فرانسوی و سایر زبانها منتشر شده است.
رساله حقوق:
رساله حقوق، یکی از آثار امام سجاد(ع) است. در این رساله ۵۱ حق (یا ۵۰ حق طبق برخی نسخه ها) شمارش شده است.[۷۰] این اثر را افراد مختلفی به فارسی ترجمه کردهاند و بارها به چاپ رسیده است.
برخی از حق های شمارش شده در این رساله از این قرار است:
حق خدا
حق نفس
حق زبان
حق نماز
حق صدقه
حق معلم
حق رعیت
حق زن
حق مادر
حق پدر
حق فرزند
حق برادر
حق بنده
حق همنشین
حق همسایه
حق وامخواه
حق خصم بر تو
حق شادکننده تو
حق بدکننده
حق اهل ذمه
دعای سحر مشهور به دعای ابوحمزه:
این دعا را امام زینالعابدین در سحرهای ماه رمضان میخواند و ابوحمزه ثمالی از آن حضرت نقل کرده است.[۷۱] این دعا دربردارنده مفاهیمی متعالی و تعابیری شیوا و فصیح است.
زیارت امین الله:
زیارتنامهای است که امام سجاد (ع) هنگام زیارت مزار حضرت علی (ع) خوانده است.[۷۲] این زیارت از معتبرترین زیارات شمرده شده است که در همه جا(از جمله نزد قبور دیگر ائمه(ع)) میتوان آن را خواند.[۷۳]
یاران و شاگردان:
شیخ طوسی اصحاب امام سجاد(ع) را حدود ۱۷۰ نفر برشمرده است.[۷۴] از مهمترین یاران و شاگردان او، میتوان افراد زیر را نام برد:
ابوحمزه ثُمالی: راوی، محدّث و مفسّر امامی قرن دوم که از اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) بود.[۷۵]
ابوخالد کابلی: ملقب به كَنْكَر،[۷۶] از رجال شیعی سده اول قمری و از اصحاب امام سجاد(ع) و امام باقر (ع).
اَبان بن تَغْلِب:[۷۷] ادیب، قاری، فقیه، مفسّر و از محدّثان بنام امامیه که محضر امام سجاد (ع)، امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) را درک کرد.[۷۸]
جابر بن عبدالله انصاری: صحابی پیامبر اسلام(ص) است[۷۹] که در بسیاری از غزوهها و سرایا شرکت کرد. جابر، راوی حدیث لوح است - که دربردارنده نام امامان شیعه از زبان پیامبر(ص) است. جابر را از اصحاب امام علی (ع) و ائمه تا امام باقر (ع) دانستهاند. [۸۰]
سُلَیم بن قیس هلالی: از اصحاب خاصّ چهار امام نخست شیعه(ع) که محضر امام باقر(ع) را هم درک کرده است. او از قدیمیترین علمای شیعه و بزرگان اصحاب ائمه(ع) و مورد وثوق آنان بوده و نزد ایشان از محبوبیت خاصّی برخوردار بوده است. [۸۱]
ابراهیم و حسن فرزندان محمد بن حنفیه؛[۸۲]
سعید بن مسیب بن حزن قرشی مخزومی:[۸۳] از صحابه که امام سجاد(ع) او را داناترین مردم زمان خودش نامیده است.[۸۴]
یحیی بن اُمّ طُوَیل[۸۵]
سعید بن جُبَیر: مفسر و از تابعین.[۸۶]
محمد بن جُبَیر بن مُطعِم.[۸۷]
سخنان بزرگان اهل سنت درباره وی:
علمای اهل سنت امام سجاد(ع) را دارای علم و جایگاه والا دانسته و او را ستودهاند. از جمله: محمد بن مسلم زهری، از تابعین و فقیه و محدث اهل سنت قرن اول و دوم هجری درباره او میگوید: «نه هاشمیای را برتر از او و نه کسی را فقیهتر از او دیدم».[۸۸] از أبو حاتم الأعرج نیز نقل شده که هاشمیای برتر از علی بن حسین(ع) ندیدم.[۸۹]
شافعی، پایهگذار مذهب شافعی، او را فقیهترین مردم مدینه دانسته است.[۹۰] جاحظ، متکلم و ادیب معتزلی در قرن دوم و سوم قمری، نیز درباره امام گفته است: «کسی را ندیدم که در فضیلت او شک داشته باشد و یا در مقدم بودن او سخنی گوید».[۹۱] سعید بن مسیب، از تابعین و از فقهای هفتگانه مدینه، درباره او گفته است: «باورعتر از او کسی ندیدم».[۹۲]
1. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۶۶؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۷۳.
2. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۵.
3. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۰ش، ص۳۲.
4. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۵.
5. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۵.
6. اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۷۳.
7. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۵.
8. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷.
9. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۲۸.
10. العلامة المجلسي، بحار الأنوار،۱۴۰۳ق، ج۴۶، ص۷.
11. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۵؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۴ق، ج۴،ص۳۸۶.
12. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۵؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۸۶؛ ذهبی، العِبَر، دارالکتب العلمیه، ج۱، ص۸۳.
13. ابن سعد، الطبقات الکبری، الناشر:دار صادر بيروت، ج۵، ص۲۱۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۹۶۲م، ج۱۵، ص۲۷۳؛ العلامة المجلسي، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۶، ص۱۹.
14. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۵؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۶۲.
15. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۵؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۶۲.
16. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۶۶؛ شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۶۰.
17. شیخ مفید، مشارالشیعة، ۱۴۱۳ق، ص۴۵؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۸۲؛ شبراوی، الإتحاف بحب الأشراف، ۱۴۲۳ق، ص۲۷۶.
18. امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۲۹.
19. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ شبراوی، الإتحاف بحب الأشراف، ۱۴۲۳ق، ص۲۷۶.
20. شیخ مفید، مشارالشیعة، ۱۴۱۳ق، ص۴۵؛ قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۱۱۶۷.
21. اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۸۲.
22. امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۲۹.
23. شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ۱۴۲۳ق، ص۲۷۶و۲۷۷.
24. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶.
25. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۶۶؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۸۲.
26. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۵.
27. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، صص ۱۸۸-۱۸۹.
28. شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۲۱۱؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۹۶و۳۹۷.
29. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۸.
30. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶و۲۵۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۱۳ق، ج۴۶، ص۱۳.
31. محمودی، سرشک خوبان، ۱۳۷۹ش، ص۲۲۱.
32. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۳.
33. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۶۹.
34. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۵۱-۵۲.
35. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۵۶-۵۷.
36. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۵۸-۵۹.
37. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۷۵.
38. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۲.
39. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۴۸.
40. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷.
41. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۴۹؛ قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۷۹۴.
42. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۴۹؛ قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۷۹۴.
43. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۸۲-۸۳.
44. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۸۶.
45. واسعی، «رویاورد سیاسی امام سجاد(ع) در شورش مردم مدینه، ص ۱۰۷»
46. پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۲۵۸؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص ۲۷۱
47. امام سجاد جمال نیایشگران، ص ۱۵۶؛ حسینی جلالی، ص ۶۹
48. تاریخ طبری، ج۵، ص ۴۸۵
49. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۸۶.
50. نگاه کنید به: مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۳۵۵.
51. جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۸۰ش، ص۲۸۶.
52. طوسی، رجال الکشی-اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۶.
53. ذهبی، العِبَر، دار الکتب العلمیه، ج۱، ص۸۳.
54. ابن عبد ربه، عقدالفرید، دار الکتب العلمیه، ج۳، ص۱۱۴؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۹۲.
55. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۹۲.
56. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص ۱۴۷-۱۴۸.
57. ذهبی، سیراعلام النبلاء، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۹۳.
58. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص ۱۴۷-۱۴۸.
59. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۱۴۸.
60. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۱۴۸.
61. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۹۳.
62. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ق، ص۱۴۸.
63. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۱۴۸.
64. سید الاهل، زین العابدین، ۱۹۶۱م، ص۷و۴۷.
65. سید الاهل، زین العابدین، ۱۹۶۱م، ص۷و۴۷.
66. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام(تاریخ خلفا)، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۵۵۹.
67. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۳.
68. منتظر القائم، تاریخ امامت، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۲.
69. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۱۰۵.
70. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۱۶۹-۱۷۰.
71. طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۵۸۲.
72. ابن مشهدی، المزار الکبیر، ۱۳۷۸ش، ص۲۸۵؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ق، ص۳۹.
73. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۱۳ق، ج۹۷، ص۲۶۹.
74. نگاه کنید به: طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۱۰۹-۱۲۲.
75. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۶.
76. شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق ، ص۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۶.
77. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۷.
78. نجاشی، رجال النجاشی، ۱۳۶۵ش، ص۷.
79. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۶.
80. الشيخ الطوسي، رجال الطوسي، ج۱، ص۱۱۱.
81. مامقانی، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۲؛ موسوی خوانساری، روضات الجنات، ۱۳۹۰ش، ج۴، ص۶۶.
82. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۶.
83. شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۶.
84. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۶.
85. شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق ، ص۸.
86. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۶.
87. شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق ، ص۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۶.
88. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۱۲۴؛ ذهبی، تذکرة الحفاظ، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۷۵؛ امینی، تکملة الغدیر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۴۰۶.
89. ذهبی، العِبَر، دار الکتب العلمیه، ج۱، ص۸۳.
90. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۹۶۲م، ج۱۵، ص۲۷۴.
91. ابن عنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ۱۳۸۰ق، ص۱۹۴؛ شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۱۰۸.
92. ذهبی، العِبَر، دار الکتب العلمیه، ج۱، ص۸۳.
منبع : سایت ویکی شیعه